رویکرد ساختاری شیوهای است که در قرن بیستم به اوج شکوفایی رسید و به ما این امکان را میدهد تا اصول واحد و تکرار شوندهای را که در میان روایتهای موجود در یک اثر ادبی مشابهت ایجاد میکند، دریابیم. گرینتسر یکی از صاحب-نظران روسی است که با بررسی آثار حماسی تمدنهای مختلف به خصوص هند، سعی نموده طرح یکسانی را برای ساختار داستانهای حماسی ارائه نماید. به اعتقاد وی قهرمان داستانهای حماسی مانند ایزد گیاهی به صورت دورهای میمیرد و زنده میشود. در این مقاله سعی شده است ضمن تحلیل نظریات ساختارگرایان به ویژه گرینتسر، ساختار داستانهای پهلوانی برزونامه را بر اساس نظریه گرینتسر مورد بررسی قرار دهیم تا به این سؤال پاسخ دهیم آیا منظومه حماسی برزونامه با نظریه گرینتسر قابل تحلیل است؟ و آیا تقابل اندیشههای خیر و شر که از الگوی مرگ و رستاخیز مجدد نشأت گرفته بر ساختار این داستان تأثیرگذاشته است؟ به نظر میرسد داستانهای پهلوانی برزونامه براساس نظریه گرینتسر قابل تحلیل بوده قهرمان قصه مانند ایزد گیاهی میمیرد و زنده میشود و بافت روایی و شخصیتهای داستان تحت تأثیر اندیشههای خیر و شر قرار گرفته است. روش کار، تحلیل کتابخانه ای طرح قصه های برزونامه و تطبیق آن بر ساختار اسطوره های تقویمی است.
khalilijahantigh M, sheykhhoseini Z. The Structure of the Epic Stories in the Brzunameh according to Grintser's Theory and the Contrast of the Good and Evil. ادبیات پهلوانی 2015; 2 (1) :1-22 URL: http://heroic.lu.ac.ir/article-1-78-fa.html
خلیلی جهانتیغ مریم، شیخ حسینی زینب. ساختار داستانهای پهلوانی برزونامه بر اساس نظریه گرینتسر و تقابل خیر و شر. دوفصلنامه ادبیات پهلوانی. 1394; 2 (1) :1-22