شاهنامۀ فردوسی زندگینامه، شرح سرگذشت و فراز و نشیبِ حیات و برآمدن و بالیدن قوم ایرانی است و وجوه و ابعاد مهم و ارزندۀ فراوانی دارد. یکی از این ابعاد مهم، چند و چون تدبیر و چارهاندیشی شاهان، پهلوانان و دانایان ایرانی و حتی غیر ایرانی در برخورد با مشکلات، تنگناها، بحرانها و امور مهم و سرنوشتساز است. از این میاننقش پیران و بزرگان ایرانی و تورانی در چارهاندیشیها، انکارناپذیر، بلکه اساسی و تعیینکننده است. در این مقاله، وجوه و ابعاد این چارهگریها را در میان پیران و دانایان اعم از پهلوانان و وزیران بررسی و مقایسه کرده و به نقش زیستبوم و ملیت این افراد در کم و کیف این چارهگریها پرداختهایم. نتیجه اینکه مهمترین جلوههای چارهگری در شاهنامه، در میدان جنگ، تعیین سرنوشت شاهان و حفظ سرزمین و تدبیر فرزندان و وابستگان بازتاب یافته است و در این موارد، پیران ویسه، زال و گودرز هریک در شرایط و جایگاههای مختلف و کم و بیش متفاوت، برای حل مشکلات شاهان، پهلوانان و مردم کشور خود چارهگریهایی کردهاند. چارهاندیشیهای زال بیشتر به حل مشکلات خاندان خود، بویژه رستم و گاه نیز تعیین سرنوشت شاه معطوف است؛ پیران ویسه در برقراری و دوام صلح بین ایران و توران و نیز بازداشتن افراسیاب از تصمیمها و اقدامات نابخردانه، چارهاندیشی کرده و گودرز بیشتر در میدان جنگ چارهگری نموده است.